نبض زندگی

رفتیم دکتر

اولین بار که اومدیم شیر خوارگاه برای دیدن تو دخترم، متوجه شدیم که یه کوچولو دیدت انحراف داره. اما چشم چپت بیشتر این حالت رو داشت.. وقتی که بهشون گفتیم گفتن چیز مهمی نیست و تازه از اون زمان که ما گفتیم پیگیر شدن و برده بودنت بیمارستان خاتم الانبیا که تخصصی چشم هست و اونجا گفته بودن که تا شش ماه برات پد چشمی گذاشته بشه. روزی یک ساعت، یک روز چشم چپ و یک روز چشم راست. شیرخوارگاه هم از همون اواخر شهریور تا اوایل آآذرکه اومدی پیش ما این کارو برات انجام داده بود و بعدشم ما ادامه دادیم و همون موقع نوبت بعدی رو برات زده بودن 18 فروردین یعنی دیروز،ساعت هفت و نیم صبح.  توی این مدت یه مقدار بهترشده بود چشمات اما خوب نشده و هنوزم انحراف داره.. من...
19 فروردين 1395

روز مادر

امروز یازده فروردین، روز زن و روز مادره  وامسال اولین سالیه که به عنوان یه مادر، این روز رو بهم تبریک میگن...  و چه حسی شیرینتر از این!  دختر نازم چهار ماهه که اومدی به زندگیم و منو یه پله بالاتر بردی، از زن بودن به مادر بودن...  خدا رو هزاران بار شاکرم که تو رو بهم هدیه داد تا با وجودت، افتخار کنم به مادر بودنم  شاید وقتی که بزرگ شی، احساس کنی که مادر کسیه که نه ماه بچه رو توی رحم نگه میداره و بعد اونو به دنیا میاره... شاید دوس داشته باشی که منو مامان خطاب نکنی!  عزیز دلم.... دختر نازنینم یقینا تو هم روزی به لطف خدا، مادر میشی  اون وقت،  زمانی می رسه که فرزندت وقتی نیمه شب از...
11 فروردين 1395
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نبض زندگی می باشد